- توم هاکردن
تمام کردن
معنی توم هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انجام دادن
جوانه زدن ناگهانی و فراوان گیاهان، پیوند دادن دو چیز
فراهم کردن، درست کردن
مطیع کردن، رام کردن
آیین نو گذاشتن، رواج دادن، بدعت گذاشتن
مأنوس ساختن گاو و تازه زا با گوساله ی نوزاد
احساس سوزش نمودن
پوست کندن درخت، پوست کندن بعضی میوه ها مثل: گردو
تیز کردن
روی هم انباشته کردن
فرزند نامشروع به دنیا آوردن، دم بر نیاوردن
در معامله سود کردن
رد کردن، عبور کردن
تا کردن، متورم شدن، ساختن، کنار آمدن، بند انداختن صورت
پس گردنی زدن، ضربت زدن، افروختن آتش
باز کردن پشم یا پنبه
تحریک کردن، وا داشتن کسی به کاری
به دیوانگی کشاندن، فریب دادن، با نیرنگ جذب کردن
نفله کردن، غارت کردن
دانه دانه کردن انار و غیره
ورم کردن، درد کردن، دچار تب شدن
آبستن کردن
باور کردن، پذیرفتن
اخم کردن، چانه را به جلو دادن
چپاندن
شاخ کردن، تیز کردن کارد، سرعت گرفتن
اخم کردن، عبوس شدن، بازگرداندن مقداری از غذا از معده به
پدید آوردن راه در میان برف
برانگیختن، شاخ کردن، فریباندن
سفت کردن، کشیدن
به انجام رساندن، تمام کردن
تمام کردن
تیز کردن